|
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
|
چون |
مانند |
حادثه |
اتّفاق، رویداد |
|
کم نظیر |
بسیار خوب، کم |
اصرار |
پافشاری کردن |
|
خلّاق |
آفریننده، سازنده |
بالأخره |
سرانجام، عاقبت |
|
جرأت |
شهامت، جسارت |
خواب عمیق |
خواب سنگین |
|
اثر نداشت |
موجب تغییر نشد، مؤثّر واقع نشد |
||
|
اجرا |
به مرحله ی عمل در آوردن طرح و برنامه |
||
|
کرسی |
چهارپایه ی چوبی که در زمستان در چاله ی آن آتش زغال می ریزند و روی آن لحاف می گذارند و دور آن می نشینند |
||